پیش فاکتور دریافت فایل
جامعه شيعه در مدينه نخاوله (1)
5789
2,500 تومان
.zip
55 کیلوبایت
توضیحات:
مقدمه
پژوهش حاضر كوششي است براي تشريح وضعيت جامعه شيعه مدينه و مناطق همجوار آن در جنوب شهر مدينه، البته بيشتر از قرن نوزدهم به اين سو و با اشارتي به پيشينه تاريخي آن. اين گزارش مبتني است بر يك رشته منابع جور و اجور; اعم از منابع درجه اول و دوم، از آثار عربي قرون ميانه تا نوشته هاي سياحان اروپايي و آثار مخالفان فعلي دولت سعودي. همچنين از نوشته هاي تاريخيِ سالشمارانه از قديم تاكنون و گزارش هايي كه ايراني ها و لبناني هاي شيعه و ديگر زائران مدينه نگاشته اند. البته تصوير به دست آمده، از بسياري جهات مبهم است، بويژه از آن روي كه مؤلفِ نوشته حاضر نتوانسته (و شايد هرگز نتواند) يك پژوهش جدي انجام دهد.
در آغاز بيان چند ويژگي، درباره اهميت عمومي مدينه در تاريخ شيعه و نيز در تفكر مذهبي آن، بسيار مناسب است و ما بايد به خاطر داشته باشيم كه مدينه در مقايسه با ساير شهرهاي مقدس و مذهبي نزد شيعيان امامي،1 [و به طور كلي] به دليل داشتن چند ويژگي، متفاوت است:
(نخست آن كه:) تاريخ و اهميت مذهبي اين شهر، بستگي كامل به شهر مكه دارد، به اين معنا كه هر چند زيارت مدينه بخشي از اعمال حج نيست، اما زيارت آن، قبل يا بعد از اعمال حج، مورد اعتناي تمامي مسلمانان است، و در اصل براي شيعيان يك وظيفه مقدس به شمار مي آيد; 2 اين در حالي است كه برخي از شهرهاي مقدس شيعه، مانند نجف و كربلا در اصل، در اطراف مرقد امامان(عليهم السلام) ساخته شده و نيز برخي از آن ها مانند مدينه، مدت ها پيش از آن كه نزد شيعه، شهري مقدس باشد، وجود داشته اند.3 اگر ما اهميت تقدّس مذهبي شهرها را از ديد شيعه، بر اساس شمار اماماني كه در آن مدفونند بسنجيم، بايد نتيجه بگيريم كه شهر مدينه بيشترين اهميت و محبوبيت را در قياس با شهرهايي مانند نجف و كربلا دارد; چرا كه به عنوان مثال، در هر يك از آنها تنها يك امام دفن شده، اما مدينه (شهر محبوب همه مسلمانان، به دليل مدفون شدن پيامبر در آن)، قبر چهار امام را در خود جاي داده است. وآنها عبارتند از: «حسن بن علي»، «علي زين العابدين»، «محمد باقر» و «جعفر صادق»[(عليهم السلام)]. در آنجا همچنين قبر فاطمه دختر پيامبر(صلي الله عليه وآله) مادر دو امام; حسن و حسين و يكي از محبوبترين زنان قدسيه در اسلام قرار دارد. همين طور مرقد شمار ديگري از اعضاي خاندان پيامبر (اهل البيت) در آنجا     مي باشد.4
البته اين امر به اين صورت، حساسيت بيشتري ايجاد نمي كند، اما اهميت ويژه اي را مطرح       مي سازد كه به هر روي، براي زيارت شهرهاي مقدس، افراد را به خود جذب مي كرد.
روشن است كه زيارت مدينه توسط زائران شيعه نسبت به همكيشان سنيِ آنها، عموميت بيشتري دارد.5 شيعيان امامي همه امامان خود، به جز امام دوازدهم را، كه در غيبت است، شهيد مي دانند. طبيعي است كه توقف در برابر مرقد چهار امام در مدينه، عميق ترين احساسات مذهبي را در آنها ايجاد مي كند.
در دوره جديد; يعني از دهه 1920، اندوه شيعيان زائر قبرستان قديمي مدينه; يعني بقيع الغرقد (به اختصار بقيع)6 شدت يافت; چرا كه آنها شاهد بودند كه حرم امامان در عراق، ايران و حتي بسياري از مراقد امامزادگان7 با كتيبه ها و تزيينات پر هزينه از طلا و نقره و آيينه و غيره پوشيده شده اند. در چنين حالتي، سادگيِ بيش از حدّ آرامگاه امامان در مدينه، يك ضربه روحي براي آنها بود. اين امر، حتي براي زائراني كه آگاهي كافي در باره خرابي مراقد امامان بقيع ـ به دست سعودي ها پس از پيروزيشان در دسامبر 1925 ـ داشتند، صادق بود.
پيش ازاين حوادث نيز مدينه وضعيت متفاوتي با شهرهاي مقدس، در شرق; مانند نجف، كربلا، كاظمين و مشهد داشت (سامرا هم تا حدي يك استثنا بود). مدينه هيچ گاه حوزه علميه شيعي نداشت. گرچه (دانشمندان و واعظان و طلاب از) شيعيان در مدينه و اطراف آن از روزهاي نخست دوره اسلامي تاكنون وجود داشتند امّا، هيچ مدرسه اي كه قابل مقايسه با مراكز شيعي در عراق و ايران باشد، درآنجا تأسيس نشد.8 همين سخن درباره مكه نيز صادق است. البته اين مسأله، نتيجه عمده وضعيت سياسي بود. به جز چند مورد، مدينه هميشه زير سلطه قدرت هاي سني بوده است. با اين همه حكام محلي مانند بسياري از شرفاي هاشمي مكه، به داشتن تمايلات شيعي شناخته شده بودند. شرفاي مكّه در نظر بسياري از نويسندگان شيعه، شيعياني بودند كه به دلايل روشني، خود را سني مطرح مي كردند. رفتاري كه بر اساس اصل «تقيّه» در فقه شيعه مشروع بود. اين سخن كه همه شرفا گرايش شيعي داشته باشند، جاي بحث دارد، با اين حال ترديدي نيست كه گرايش شيعي در ميان برخي از طوايف خاندان هاشمي، بويژه در ميان اشراف حسيني مدينه9 وجود داشته است. اين حقيقت مي تواند روشن سازد كه چرا شيعيان آرزو داشتند تابه عنوان مجاور10(براي زندگي و حتي مردن!) در مدينه باشند و معمولاً براي اقامت در مدينه يا حومه آن موفق مي شدند. ملامحمد امين استرآبادي (م ميان 1033 ـ 1036 / 1623 ـ 1626) كه مجدِّد مكتب اخباري ميان شيعه است، نمونه اي مشخص مي باشد.11
مي توان دليل آورد كه ريشه و اساس رشد تشيع از لحاظ تاريخي، به دوران زندگي پيامبر بر     مي گردد; زماني كه طايفه وي، بني هاشم، از موقعيت خاص و عالي مذهبي، كه مورد تأييد قرآن هم بود، برخوردار شدند. محروم كردن خاندان او ـ اهل بيت ـ از ارث، بعد از رحلت ايشان، اقدامي بود كه سبب برآمدن شيعه; يعني طرفداران علي بن ابي طالب پسرعمو وداماد پيامبر و درنهايت رهبر هاشمي هاشد.
اين در حالي است كه نخستين جنبش هاي طرفدار شيعه علي(عليه السلام) در عراق پديد آمد. در حجاز هم مقاومت علوي (كم و بيش) در برابر امويان و سپس عباسيان به وجود آمد.12 گرچه رشد بعدي تشيع; مانند ظهور شاخه ها و فرقه هاي مختلف و غيره، در عراق، ايران و مناطق ديگر صورت گرفت، ليكن نبايد فراموش كرد كه حجاز، بويژه مكه و مدينه، مهد تشيع بوده است. به همين ترتيب، نبايد حضور جامعه شيعي (امامي يا زيدي) از همان اوائل دوره اسلامي تا قرن بيستم، مورد غفلت قرار گيرد. اينك اين تداوم موضوع پژوهش حاضر است.
«آنان در گذشته از جمعيت و نفوذ بيشتري برخوردار بوده اند و قرن ها سرپرستي مرقد پيامبر را برعهده داشته اند. ارتزاق آنها از اوقاف و املاكي است كه ملكيتشان نسبت به آنها ريشه به زمان پيامبر مي برد. شايعات عمومي آنها را متهم مي كند كه قتل هاي زيادي را براي جانشيني انجام داده اند. آنها در مدينه بيشتر در حَوْش ابن سعد، خارج از شهر و جنوب باب الجنائز زندگي        مي كنند. اما با اين همه، هيچ اعتراضي نسبت به زندگي آن ها در داخل شهر وجود ندارد. پس از مردن، جنازه هايشان (براي نماز) به حرم نبوي برده مي شود، مشروط بر آن كه شهرت به كار بدي نداشته باشد. پس از آن، آنها را در بقيع به خاك مي سپارند. دليل اين تسامح نسبت به آنها، از آن رو است كه تصور مي شود برخي از آنها بر مذهب سني هستند. حتي رافضي ترين آن ها نيز، مذهب خويش را سخت پنهان مي دارد. بيشتر عرب هاي تحصيل كرده، آنها را مانند ايرانيان بر مذهب علي(عليه السلام) مي دانند. به هر روي، كشف حقيقت بسيار دشوار است. من از عقايد اختصاصي آنها چيزي به دست نياوردم تا آن كه يك دوست شيرازي را در بمبئي ديدم. رخسار بني الحسين اندكي كمتر از بدويان تيره است و در لباس، هنوز از لباس عربي قديمي كه ويژه اشراف است استفاده مي كنند; يعني چفيه اي بر سر مي گذارند، با لباسي (عبايي) بلند و آستين هاي گشاد به طوري كه مانند شعبده بازانِ ما اروپايي ها مي شوند. آنها اين عبا را روي پيراهن سفيدي كه از پنبه بافته شده مي اندازند و هميشه در ملاء عام، شمشيري به همراه دارند، حتي وقتي كه ديگران سلاح خود را در خانه مي گذارند»

1403/8/25 - فایل سال