پیش فاکتور دریافت فایل
فولكور چيست؟
5950
4,500 تومان
.zip
341 کیلوبایت
توضیحات:
فولكور چيست؟
«اين كلمه را نخستين بار ويليام، جي، تامس W.J.Thoms باستانشناسي انگليسي (در گذشته به سال 1885 م) وضع كرد وآن را طي نامهاي با امضاي مستعمار آمبروز مرتون «Ambrose.Merton» در نشريّة انجمن ادبي لندن در تاريخ 22 اوت 1846 به چاپ رساند. وي در توضيح اين اصطلاح تاكيد داشت كه مطالب و موضوعاتي «از قبيل عادات و آداب و مشاهدات و خرافات و ترانهها و اصطلاحات و غير از اينها بايد از ادوار قديم تدوين شود» تا هم در آينده پژوهشگران بتوانند از اين طريق به اطلاعات مورد علاقه خود دست يابند و همچنين بدين وسيله بتوان از زوال و فناي آثار و انديشهها و ادبيات عامّه، جلوگيري كرد.»
براي آنكه تعريف صحيحي از فولكلور كرده باشيم ابتدا بايد بگوئيم كه لفظ «فولك» يا مردم ميتواند به دستهاي از مردم از هر طبقه و گروهي كه ميخواهد باشد اطلاق شود، بشرط آن كه آنان لا اقل در يك چيز با هم مشترك باشند. اين وجه اشتراك ميتواند شغل متشابه، دين مشترك، زبان واحد، و غيره باشد. اما آنچه مهم است آنست كه اين گروه به هر ترتيب كه فرم گرفته باشد بايد سنتها و رسومي خاص داشته و آن را از خود بداند.
افراد گروه نبايد لزوماً يكديگر را بشناسند، اما همهي آنها بايد آن رسم و سنّت و چيزي را كه با هم مشترك دارند آگاه يا ناخودآگاه دانسته و بايد توسّط آن رشته به هم مربوط باشند. آن رشته از سنن و آداب را كه به آن اجتماع، شخصيّت و هويّت و موجوديّت مخصوص خودش را ميدهد، فولكلور ميناميم.»
«كلمة فولكلور مركّب است از دو جزء «فولك» Folk و «لر» Lore كه جزء اول را در فارسي به مردم، توده، عامه، خلق و عوام ترجمه كردهاند و بخش دوم را به دانش، آگاهي، دانستني، معلومات، حكمت و كلماتي ازين گونه برگرداندهاند. روي هم رفته مترجمان پارسي زبان در برابر فولكلور، اصطلاحات فرهنگ مردم، فرهنگ توده، دانش عوام، حكمت عاميانه، فلسفه عوام، معرفت عامه، دانستنيهاي عوام، فرهنگ عامه، فرهنگ قومي، آداب و رسوم و اعتقادات عامه، اخلاق عاميانه، تودهشناسي و عباراتي ازين قبيل آوردهاند. هنوز بين اين مترجمان توافقي ديده نشده كه تنها يك اصطلاح را برگزينند و به اين اختلاف آرا خاتمه دهند.
در تعاريف گوناگوني كه از فولكلور شده است، در مجموع، قلمرو آن بسيار وسيع به نظر ميرسد. در فرهنگ اصطلاحات ادبي جهان از جوزف شيپلي كه در سال 1955 ميلادي، منتشر شده است، پس از بحث دربارهي پذيرش واژهي فولكلور از سوي كشورهاي مختلف، مينويسد: در فرانسه و اسكانديناوي، فولكلور براي موضوعاتي از قبيل شكلهاي خانههاي سنتي، اعمال كشاورزي، شيوههاي مربوط به بافتنيها و منسوجات و ديگر جنبههاي فرهنگ مادي كه معمولاَ به انسان شناسي اختصاص دارد، به كار برده ميشود. در انگلستان، اين لفظ، به سنتهاي شفاهي يا كتبي مردم و اظهارات و عبارات در زيباييشناسي سنتي، منحصر ميشود. سپس ميافزايد: به نظر ميرسد هيچ اختلافي نباشد در اين كه اين اصطلاح، شامل همهي انواع آوازها و ترانههاي باستاني، قصههاي كهن، خرافهها، افسانههاي محلي، ضربالمثلها و معماها شود.
اما، قلمرو فولكلور يا دانش عامه، به همين جا محدود نميشود. صادق هدايت، مينويسد: «امروزه فلكلر توسعة شگفتآوري به هم رسانيده، ابتدا محقّقين فلكلر، فقط ادبيات توده مانند: قصهها، افسانهها، آوازها، ترانهها، مثلها، معماها، متلكها و غيره را جستجو ميكردند. كم كم تمام سنتهايي كه افواهاً آموخته ميشود و آنچه مردمان در زندگي خارج از دبستان فرا ميگيرند جزو آن گرديد. چندي بعد جستجوكنندگان اعتقادات و اوهام، پيشگويي راجع به وقت، نجوم، تاريخ طبيعي، طب و آنچه دانش توده ناميده ميشد مانند گاهنامه، سنگشناسي، گياهشناسي، جانورشناسي و داروهايي را كه عوام به كار ميبردند به اين علم افزودند. سپس اعتقادات و رسومي كه وابسته به هر يك از مراحل گوناگون زندگي مانند تولد، بچّگي، جواني، زناشويي، پيري، مراسم سوگواري،جشنهاي ملّي و مذهبي و عاداتي كه مربوط به زندگي عمومي ميشود، از جمله، تمام پيشهها و فنون توده، جزء اين علم به شمار آمد، زيرا هر پيشه اي ترانهها و اوهام و اعتقادات مربوط به خود را دارد، مثلاً فلكلر شكار يا ماهيگيري جداست و هر شغلي ممكن است نزد محقّق اين فن بايگاني عليحده داشته باشد، همچنين كتابهايي كه از دست توده مردم بيرون آمده مانند: بهرام و گلندام، خاله سوسكه، عاق والدين و غيره بايد جمعآوري و مطابق تاريخ طبقهبندي شود.»
وقتي كه از فولكلور ملّتي سخن به ميان ميآيد، سخن از افسانهها، ترانهها، عقايد، آداب و رسوم، مذهب، گويشها، ضربالمثلها، چيستانها، بازيها و هزاران پديدهي ديگر اجتماعي است كه بازگوكنندهي شيوهي واقعي زندگي، انديشه و احساسات آن مردم است. در حقيقت، دنياي فولكلور، دنياي واقعي تودههاست؛ تودههاي مردمي كه از دير باز زيستهاند، انديشيدهاند، خنديدهاند، گريستهاند، شكست خوردهاند، پيروز شدهاند، نيايش كردهاند و عاصي شدهاند، سپس در همان دنياي شگفتانگيز مردهاند؛ در حالي كه همه چيز خود را چون يادمان و يادگاري گرانبها و مقدّس به نسلهاي پس از خود سپردهاند و نسلهاي نسل بدين شيوه روزگارگذراندهاند.
سي اس برن (C.S.Burn)، در مقالهاي، فولكلور را چنين تعريف ميكند: «فولكلور، درواقع نحوة جهانبيني و روانشناسي انسان عامي و انديشة او در باب فلسفه،دين، علوم، نهادهاي اجتماعي، تشريفات و جشنها، اشعار و ترانهها، هنرهاي عاميانه و ادبيات شفاهي است.»
«آنچه مسلم است قلمرو فولكلور علاوه بر ادبيات شفاهي، آداب، رسوم و معتقدات عاميانه، شامل تمام علوم، هنرها، تكنيكها، صنايع و حرفههاي توده مردم نيز ميشود.
قلمرو فرهنگ عامه گسترده است. ذهنيات هر فرد از باورها، پندارها، انديشهها و سخن وادب عامه انباشته است. بسياري از تدابيري را كه انسان براي برآوردن نيازهاي اولية خود از قبيل تهيه پوشاك و خوراك و ابزار كار و مسكن به كار ميگيرد و سهم عمدهاي از آنچه را كه براي گذران اوقات فراغت در نظر دارد و بخشي از رفتار اجتماعي، مثل آداب رفت و آمد، آداب سفره، نشست و برخاست، خيز و خفت، ديد و بازديد، تعارفات، مراسم و آداب زندگي از زادن تا مردن، همة اينها گوشهاي از فرهنگ عامه را تشكيل ميدهد. اصولاَ «تصوّر اين كه فردي در جامعه بتواند بدون تكيه بر فرهنگ عامه زندگي كند، محال مينمايد».
براي دريافت زمينه و قلمرو فرهنگ مردم، بجاست به نظريه «سي.اس.برن» در همان مقاله، اشاره شود. وي معتقد است «موضوعاتي كه به نام فولكلور بررسي ميشوند در سه مقوله اصلي و چندين مقوله فرعي قرار ميگيرند:
الف: باورها و عرف و عادات مربوط به زمين و آسمان، دنياي گياهان و روييدنيها، دنياي حيوانات، دنياي انساني، اشياي مخلوق و مصنوع بشر، روح و نفس و دنياي ديگر، موجودات مافوق بشر (ربّ النّوعها و ربّه النّوعها و غيره) غيبگويي و معجزات و كرامات، سحر و ساحري، طب و طبابت.
ب: آداب و رسوم مربوط به نهادهاي سياسي و اقتصادي و اجتماعي، شعائر و مناسك زندگي انسان، مشاغل و پيشهها، گاه شماري و تقويم و جشنها، بازيها و سرگرميها اوقات فراغت.
ج: داستانها و ترانهها و ضربالمثلها، داستانها (حقيقي و سرگرم كننده)، ترانهها و تصنيفها، مثلها، متلها و چيستانها…»
«فولكلور يا دانش عوام، دانستنيهاي توده، فرهنگ مردم – يا هر چه ديگرش كه بناميم شامل ميگردد بر: اساطير، افسانهها، قصّهها، شوخيها، ضرب المثلها، معماها، آوازها، طلسمات، دعاها، لعنتها، قسمها، اهانتها، حاضر جوابيها، طعنهها و سرزنشها، انواع اذيت كردنها، اصطلاحات مشروب خواران، تپق زدنهاي زبان و اصطلاحاتي كه براي ممارست در گفتن بكار ميرود (سهشب سهشنبه شمسالدين سهشيشه شراب ميخورد)، سلامها و درودها، اصطلاحات خداحافظي.
اين علم، هم چنين شامل است بر رسوم عامه مثل رسوم مربوط به زايمان، ختنه سواران، عروسي، مرگ و تشييع جنازه، حمام رفتن به مناسبتهاي مختلف و رسوم مربوط به آن، رقصهاي محلي، نمايشهاي محلي بومي، هنرهاي دستي محلي، اعتقادات خرافي، زبان عاميانه، تشبيهات عاميانه (سفيد مثل گچ ديوار، يك طويلهخر)، اصطلاحات مجازي عاميانه (پوستش را كند، پدرش را سوزاند)، اسامي و القاب اشخاص و نواحي (حسن كچل، علي بيدماغ و غيره) شعر عاميانه از اشعار عاشقانه گرفته تا حماسه، نوشتههاي روي قبور، يادگاريهاي روي ديوار حمام و خانهها و خيابانها، شعرهاي بيمعني، بازيهاي اطفال و اشعار و وزنهائي كه در حين بازي ميخوانند و ميسرايند (گرگم و گله ميبرم… جم جمك برگ خزون … اتل متل توتوله..)، انواع پشگ انداختن براي انتخاب يك نفر يا بيرون كردن يك نفر از دائرة بازي، آوازها و شعرهائي كه بچههاي خرسال ميخوانند (دس دسي باباش مياد)، طب عاميانه، نامهاي محلي جانوران و پرندگان و اعتقادات در مورد آنها، گاه شماري عاميانه.
به صورت بالا ميتوان مسائل زير را نيز اضافه نمود: بازيهاي بزرگ سالان (الك دولك، سه قاب ريختن و غيره)، اداها و ژستها، اعتقادات عاميانه مذهبي مثل دعاها، صلوات فرستادنها (موقع و نحوة آن)، مراسم سوگواري در تعزيه و روضهخواني، مسافر از زير قرآن رد كردن، شيطان را لعنت كردن، عمر سوزان و غيره. و نيز شوخيهاي دستي و يدي، زبانشناسي عاميانه (كه مثلاَ بيابان را مركّب ازبي+آب بدانند بمعناي جاي خشك). اغذية مختلف و نحوه و موقع پختن آن مثل آش رشته، آش نذري، شله زرد،آش پشت پا. طرز ساختن آب انبار و طويله و قلعههاي دهاتي، لباسهاي محلي و طبقاتي و نقش ها و شكل آنها، صداهائي كه براي فرمان دادن به حيوانات در ميآورند (مثل چخ براي فرار دادن سگ، هش براي ايستاندن خر و سوتزدن براي آب دادن ستوران). جملات و اصطلاحاتي كه پس از عطسه و آروغ و ساير صداهاي مربوط به بدن گفته ميشود (صبر آمد، عافيت باشد). مراسم مربوط به جشنها و اعياد و سوگواريها مثل مراسم شب چهارشنبه سوري، سفره هفتسين، سيزده بدر. آداب و رسوم زندگي و برداشتن محصول، اصطلاحات مربوط به حرف و صنايع گوناگون و پيشهوران و غيره.
صورت بالا فقط شامل طرح و نمونهاي از مسائل مربوط به فولكلورست و بهيچوجه تمام مسائل و بخشها را در بر ندارد.»
فولكلور (فرهنگ عامه) داراي چه ويژگيهايي است؟ آندره و ارايناك كه فرهنگ عامّه را با بقاياي تمدن سنّتي يكسان ميشمرد، سه ويژگي براي آن قايل بود:
1- از عناصر متعلق به تمدن باستاني تشكيل شده است؛ يعني متعلق به گذشته است و ريشه در گذشتهي تاريخي جامعه دارد و فقط در جوامع متمدن يافته ميشود.
2- هيچ شيوهي انتقال به صورت علمي را نميپذيرد. پس هر نوع نظريهپردازي و تعبيهي قوالب نظري دربارهي آن نابجاست . به عبارت ديگر، فاقد زيربناي علمي و تشكيلاتي منظم است و «داراي هيچ گونه روش علمي و استدلال منطقي نيست و در مجامع رسمي، جايي ندارد.»
3- «داراي نوعي تسري (بدون آميختگي) بر عناصري در تمدن جديدتر است» و تأثيري نسبي از فرهنگ و تمدن نو مييابد.
چنان كه گذشت، يكي از ويژگيهاي فولكلور، نگنجيدن آن در قالبهاي علمي و تطبيق نكردنش با موازين علمي و منطقي جامعه است. «وان ژنپ» نيز همين ويژگي را براي فولكلور ذكر ميكند و معتقد است باورها و اعمال فولكلوريك بر حسب عادت و تقليد و سرگرمي صورت ميگيرد؛ مانند مراسم و باورهاي مربوط به تولد، ازدواج، مرگ و مير و آداب خوراك و پوشاك در جشنها و همچنين آوازها و قصهها. البته نبايد اين موضوع را از نظر دور داشت كه يكي از عوامل گرايش و اعتقاد به باورها و اعمال مربوط به فرهنگ عامه، اين است كه بسياري از آنها، در طي روزگاران، در اعماق ذهن و ضمير ناخودآگاه ما تثبيت شده و ريشه دواندهاند و بنابراين يك حس همراه با خوف و ترس را در ما بر ميانگيزند.
دانش توده، متعلق به مردم است و خاستگاه مرد ميدارد و نبايد آن را دانشي رسمي به شمار آورد. دكتر محمد جعفر محجوب در مقالهاي مينويسد: در برابر هر يك از رشتههاي دانش يا هنر رسمي، يك رشتهي دانش يا هنر عوامانه نيز وجود دارد. اين دانشها در ميان مردم پديد آمده و در آغوش ايشان پرورش يافته است و زادهي فكر و طبع سادهي مردمي است كه براي كسب علم و ترقي دادن دانش به مدرسه نرفته و مكتب نديدهاند.
در فرهنگ علوم اجتماعي جوليوس گولد، ذيل عنوان folk culture فرهنگ عاميانه ميخوانيم: فرهنگ عاميانه، به شكل خالص، فرهنگي است كه جلوههاي رفتاري آن، به شدّت شخصي، مبتني بر عرف و مبتني بر خويشاوندي است و به طور غير رسمي و سنتي و از طريق «مقدّسات، كنترل ميشود و اين فرهنگ، بر بنياد ميراث شفاهي، تكيه دارد.»
فرهنگ اصطلاحات ادبي جهان، از شيپلي، سنتي بودن را ويژگي اصلي فولكور ميخواند و در ادامه، توضيح ميدهد: اشخاصي كه زندگيشان، بيشتر متأثر از ديدگاه فولكوريك است، هيچ فضيلت و هنري در قوّهي ابتكار نميبينند. قديمي و كهنه، هميشه، معتبر است و بدون پرسش، به خاطر سن و قدمت، پذيرفته ميشود. هوا، به وسيلهي ضربالمثل، پيشبيني ميشود، بيماريها با روشهايي كه از گذشتگان به جا مانده، درمان ميگردد تا روشهاي بيمارستاني (و علمي)؛ محصولات در روشنايي و تاريكي ماه، رشد ميكنند، نه بر اساس آنچه كه در آگهيهاي كشاورزي گفته ميشود؛ ترانههاي قديمي، قصهها و افسانههاي باستان، مرجح هستند.
«انديشه عامه، در قيد و بند چارچوبها و قالبها محصور نميماند. رها و آزاد است، متحرك و پوياست. هميشه در حال تحول است و با شرايط تازه زندگي سازگاري دارد. فرهنگ رسمي در درون تارهايي كه خود تنيده است محصور ميماند و به اين جهت گرفتار ركود و خمودگي ميشود. ولي فرهنگ عامّه همگام با جامعه متحوّل شده و در جويبار زمان جريان دارد.
فرهنگ مردم، به شخصي يا گروهي وابسته نيست. نميتوان گفت آن را فرد يا شخص معيّني پيدا كرده و به ديگران عرضه داشته است. اصالت آن در همين نكته است كه فرد خاصّي نميتواند خود را موجود و سازنده بخشي از كردار و پندار عامه بداند. فرهنگ عامّه، ريشه،در گذشتههاي دور دارد و با سنتها و ارزشهاي بشري كه به تجربه پيوسته و نيكي و برجستگي آن به ثبوت رسيده، همراه است. آنها را با اوضاع و موقعيتهاي تازه و با نيازها و خواستههاي عامه مردم زمان ما هماهنگ و همگام ميسازد. فرهنگ عامّه مجموعة تجربيّات و تفكرات بشر در طي قرون و اعصار است و همين تجربيات و آداب و سنتهاي مرسوم يك جامعه است كه به آن جامعه شخصيّت و هويّت و موجوديّت ميبخشد.»
از ديگر «ويژگيهاي فرهنگ عامه، پيوندي است كه اين فرهنگ با زندگي توليدي جامعه دارد. به همين منظور بايد به جستجوي اين ارتباط در تمام بخشها و شاخههاي آن پرداخت.
ادبيات شفاهي به عنوان بخشي از فولكلور، محقّق را با مسائل معيشتي و اقتصادي مردم رويارو ميكند. در جوامعي كه معيشت آنها مبتني بر كشاورزي است ترانهها و قصههاشان حكايت از اين شيوه زندگي دارد. در جوامعي كه دامداري مبناي زندگي را تشكيل ميدهد، اثار دامداري را در ادبيات شفاهي شان منعكس ميبينيم
1403/8/24 - فایل سال