پیش فاکتور دریافت فایل
زندگينامه سه شاعر (ابونواس، منوچهري ، حافظ)
6351
4,000 تومان
.zip
191 کیلوبایت
توضیحات:
ابونواس
منوچهری
حافظ
ارجاعات فصل اول
فصل دوم : باده در لغت
باده در لغت
ارجاعات فصل دوم
فصل سوم: اساطير مربوط به پيدايش باده
اساطیر مربوط به پیدایش باده
ارجاعات فصل سوم
فصل چهارم: پيشينهي خمريهسرايي در ميان اعراب و ايرانيان
تعریف خمریات
خمر در شعر جاهلی
شاعران جاهلی که به شراب نوشیدن تفاخر میکردند
خمریات در دورۀا سلامی (زمان پیامبر و خلفای راشدین)
خمریات در دورۀ اموی
وصف باده در اوستا
خمریات در ایران بعد از اسلام
خمریات غیر عرفانی
خمریات عرفانی
مناسبت اصطلاحات خمری با افشای راز
مناسبت اصطلاحات خمری با عقل ستیزی
مناسبت اصطلاحات خمری با غم زدایی
ارجاعات فصل سوم
فصل پنجم:ریخت و شکل خمریات
ابونواس، منوچهری و حافظ
گرد کردن معانی خمری در یک قصیده واحد
عمیق کردن معانی خمری
غالب بودن صورت بر محتوا
بکار بردن لغات فارسی
خمریات منوچهری
ارتباط معنایی یا وحدت فنی در محور عمودی شعر
داستان پردازی
دوری و بیزاری منوچهری از سنتهای جاهلی (وصف ربع و طلول و دمن)
غالب بودن صورت بر محتوا
خمریات حافظ
ابونواس، منوچهری وحافظ
وصف شراب
شرایط و چگونگی نوشیدن شراب
شراب خواری در شب و صبح
نوشیدن شراب در فصل بهار
شراب نوشیدن در جشنها و اعیاد
تدابیر حکومتها در ارتباط با شراب نوشی
جرعه افشاندن برخاک
به یاد کسی شراب نوشیدن
وصف آلات شراب نوشی
مانندن کردن ظرف شراب به چراغ
وصف خم شراب
وصف مجلس شراب
وصف ساقی
لذت بردن از لبهای ساقی
لذت بردن از آب دهان معشوق
فرجامین سخن
هماننديها از لحاظ توصيفات
هماننديها از لحاظ فكري
تفاوتها از جهت توصيفات
تفاوتها از جهت فكري
ابونواس
ابونواس حسن بنهانی بن عبدالاول بن صباح مکنّی به ابونواس، از شاعران برجسته ی دوره ی عباسی بود. وی در یکی از روستاهای اطراف اهوازدر سال 145 هـ.ق بدنیا آمد. در مورد ملیت پدرشهانی روایات مختلفی ذکر کرده اند. بعضیها میگویند از مردم دمشق و جزو سپاهیان مروان آخرین خلفای عباسی بود. عده ای دیگر هم او را ایرانی الاصل خوانده اند. اما مادرش جلبان مسلما ایرانی است.
هنگامیکه ابونواس دو یا شش ساله بود به همراه پدر و مادر به بصره آمد. شهری که ابونواس پس از این سفر تا سن سی سالگی در آنجا اقامت گزید. چون حسن به سن درس خواندن رسید، پدر او را نزد کسی فرستاد تا قرآن را به او تعلیم دهد. پس از مدت کوتاهی پدر او بمرد و مادر سرپرستی او را بر عهده گرفت
منوچهری
ابوالنجم احمد بن قوص بن احمد از جمله شاعران خوش قریحۀ فارسی در نیمۀ اول قرن پنجم هجری است. تخلص وی یعنی منوچهری ظاهرا از نام ، فلک المعالی منوچهر بن قابوس گرفته شده است، گویا شاعر در اوایل کارش به خدمت این امیر زیاری مشغول بوده و از این جهت بر نام خود را نیز از نام همین امیر اخذ کرده است. پس از فوت فلکالمعالی از مازندران آهنگ ری کرد و در آنجا به خدمت علی بن عمران و طاهر دبیر عمید عراق از جانب سلطان مسعود رسید. منوچهری در قصیده ای که در مدح علی بن عمران به مطلع زیر سروده به این سفر خود اشاره کرده و میگوید:(3)
سوی تاج عمرانیان هم بدینسان بیامد منوچهری دامغاني
او پس از عزل طاهر و آمدن بو سهل حمدوی به جای وی و در اثنای جنگ علی بن عمران با علاء الدوله کاکویه و به وزارت رسیدن احمد عبدالصمد که در حدود سال 424 هـ.ق رخ داد. عازم دربار مسعود غزنوی شد. از میان اشعار شاعر چنین برداشت میشود که او قبل از این سفر از طریق اطرافیان سلطان با او در ارتباط بوده و به همین دلیل سلطان او را از ری بر پشت پیل به حضور طلبیده است. منوچهری به دستور سلطان مسعود و به امید فضل و بخشش او و نیز به پشتگرمی احمد عبدالصمد وزیردانش دوست سلطان، قدم در راه نهاد و به درگاه سلطان رسید. از این زمان به بعد تا پایان عمر، شاعر در رکاب سلطان مسعود باقی ماند و زبان به مدح او گشود.
حافظ
خواجه شمس الدین محمد متخلص به حافظ، یکی از بزرگترین شاعران ایران و جهان است. وی در قرن هشتم هجری زندگی میکرد. در غالب مأخذها نام پدر او را بهاء الدین نوشته اند و ممکن است بهاءالدین علی الرسم لقب او بوده باشد. براساس آنچه تذکرهنویسان آورده اند، نیاکان او از کوهپایههای اصفهان به شیراز کوچ کرده اند. پدر او شغل بازرگانی داشت و مادرش از اهل کازرون، و خانه ایشان در دروازه کازرون واقع شده بود. گویا بهاء الدین فرزندان دیگری هم داشته که همگی از حافظ بزرگتر بوده اند. با مرگ پدر فرزندان پراکنده شدند و جز حافظ کم سن و سال کسی از ایشان در کنار مادر نماند. بنابراین زندگی بر او و مادرش سخت گردید تا اینکه اندکی بزرگتر شد و در نانوایی محله بخمیرگیری مشغول شد. او از این راه توانست، تا حد زیادی به زندگیشان سرو سامان بخشد. حافظ با اینکه به کار و فعالیت مشغول بود، هرگز خیال و سودای آموختن علم و کسب کمالات علمی و معنوی را به دست فراموشی نسپرد. به همین جهت هم او همزمان با فعالیت در نانوایی به تحصیل علم نیز میپرداخت
شیراز در آن روزگار یکی از مراکز مهم علمی و ادبی ایران و همینطور جهان اسلام به حساب میآمد. و این خوشبختی نصیب حافظ شد تا بتواند به آسانی مجالس درس بسیاری از عالمان و ادیبان زمان خود را تجربه کند. او همچنین کتابهای مهم دینی و ادبی از قبیل؛ کشاف زمخشری و مطالع الانظار قاضی بیضاوی و مفتاح العلوم سکاکی و امثال آنها را نزد عالمان و ادیبان بزرگ خواند و فرا گرفت.
باده در لغت
باده در لغت به نوشابه ای اطلاق میشود که مستی میآورد. مولف غیاث اللغات ذیل کلمه ی باده نوشته است(1):
«باده شرابی که خام از خام برآورده استعمال نمایند و بر عرق نیز اطلاق کنند واین منسوب به باد است، چه باد غرور را گویند و خوردن شراب نیز غرور میآرد».
در فرهنگ رشیدی دربارۀ معنای باده آمده است كه (2): «شراب چه باد و غرور در سر میآورد».
مولف فرهنگ جهانگیری هم باده را به دو معنای شراب و پیاله میداند.(3) او در ادامه بیتی از حکیم سنایی را به عنوان شاهد آورده که به شرح زیر میباشد:
چون شوخ نه ای بسان نرگس یکباده دهد زباده رنگت
باده ی نخست به معنای پیاله بوده و باده ی دوم بر شراب دلالت دارد.
شادروان دکتر محمد معین معادل پهلوی این لغت را «batak» دانسته(4) ودرنهایت مولف برهان قاطع در توضیح این لغت گفته است که(5): «باد به معنی شراب هم به نظر آمده و مخفف باده نیز هست».
تعریف خمریات
خمر در لغت عرب به معنای پوشاندن دلالت دارد. از آنجا که شراب نیز عقل را میپوشاند و از بین میبرد بدین نام خوانده میشود. (1) براین اساس خمریات نیز به اشعاری گفته میشود که در توصیف شراب و مضامین پیرامون آن از قبیل: وصف آلات شراب، وصف ساقی، وصف مجلس شراب، وصف تأثیر شراب و ... سروده شده باشد.
خمر در شعر جاهلی
وصف شراب و تفاخر به نوشیدن آن همانند وصف طلل رسمی همیشگی در شعر اعراب جاهلی به شمار میرفت و شاعران جاهلی سعی میکردند تا ابیاتی را درقصاید خود به این موضوع اختصاص دهند. اما برای بررسی اشعار خمری در این دوره لازم است که شاعران را به دو دسته تقسیم کنیم: دسته ی نخست شاعرانی هستند که بیشتر برای تفاخر به سراییدن اشعار خمری روی آوردند و کمتر به وصف آن پرداخته اند در مقابل این گروه طیفی دیگر از شاعران جاهلی بودند که تا حدودی به وصف شراب پرداخته و برخی از ویژگیهای آن را در شعرشان آورده اند
شاعران جاهلی که به شراب نوشیدن تفاخر میکردند
از آنجا که شراب از سوریه و فلسطین ودیگر سرزمینهای اطراف تهیه میشد، وقتی به بادیه میرسید بهایش افزوده تر میشد. بنابراین جز توانگران و صاحبان کرم کسی را توان باده گساری نبود. به همین دلیل شاعران این دوره هنگامیکه موفق میشدند شراب بنوشند، به خود برای چنین کاری افتخار میکردند، بدین ترتیب شراب نوشی درمیان شعرای جاهلی از چنان ارزش و اهمیت بالایی برخوردار شد که همپایه ی دیگر ارزشهای زندگی بادیه نشینی نظیر، سوارکاری، شجاعت در جنگ و غیره در زمره ی افتخارات آنان به شمار میرفت و آن را نشانه ای برای اثبات مردانگی درمیان خود محسوب میکردند. برای مثال عنتره بن شداد سروده است که: (2)
ولقد شربت من المدامه بعدما رکدالهواجر بالمشوف المعلم
زجاجه صفراء ذات اسره قرنت بأزهر،فی الشمال ، مفدم
فاذا شربت فاننی مستهلک مالی و عرضی وافرلایکلم
و اذا صحوت فما اقصر عن ندی و کما علمت شمائلی و تکرمی
در ابیات یاد شده عنتره به باده گساری خود مباهات کرده و آن را نشانۀ سخاوت خود دانسته و میگوید: در مستی جز سخاوت و بخشش کار دیگری از او سر نمی زند
لبیدبن ربیعه هم به خاطر نوشیدن شراب بخود میبالد، زیرا از دید او نوشیدن شراب در ردیف قوت قلب و شجاعت در میدان جنگ بوده و برافراشتن پرچم تجارت شراب برای او به مثابه برافراشتن پرچم در صحنۀ نبرد است: او با افتخار به معشوقه اش نوار میگوید:(3)
بل انت لاتدرین کم من لیله طلق، لذیذ لهوها و ندامها
قدبت سامرها و غایه تاجر وافیت اذ رفعت و عز مدامها
و سپس به مردانگی و شجاعت خود مباهات کرده و میسراید؛(4)
و لقد حمیت الحی تحمل شکتی فرط وشاحی اذ غدوت لجامها
پس اونیز همانند عنتره عادت نوشیدن شراب را با عادت جنگیدن و قتال برابر میشمارد و از آن به عنوان کاری از کارهای بزرگ خود در زندگی یاد میکند. بنابراین سزاوار میداند تا معشوقه اش او را بخاطر انجام چنین کار بزرگی ارج نهاده و گرامی بدارد. اما این تمام ماجرای تفاخر به شراب در دورۀ جاهلی نیست. زیرا بعضی از شاعران این دوره برای اینکه بتوانند به نوشیدن شراب تفاخر کنند، آنچنان مال خود را اسراف میکردند، که به فقر و تنگدستی شدید دچار میشدند.اشعار طرفه بن عبد شاهدی نیک بر این ماجراست. اومی گوید: (5)
ما زال تشرابی الخمور و لذتی و بیعی و انفاقی طریفی و متلدی
الی ان تحامتنی العشیره کلها و افردت افراد البعیر المعبد
در نتیجه باید گفت هدف این دسته از شاعران جاهلی از آوردن خمریات در تشبيب قصائدشان، تنها اظهار فخر به نوشیدن آن بوده است. زیرا که برای نمایاندن اوصاف و ویژگیهای شراب چندان تلاشی نکرده اند.
1403/8/24 - فایل سال