پیش فاکتور دریافت فایل
سيري كوتاه در تاريخ عربستان
6448
3,000 تومان
.zip
32 کیلوبایت
توضیحات:
مقدمه
تقسيمات جغرافيايي
منطقة جنوبي و دولتهاي آن
سقوط سبائيان و روي كار آمدن حميريان
حكومتهاي شمال شبه جزيره
پالميرا بجاي پترا
تدمر
دگرگوني در جنوب
غسانيان
لخميان
بيابان نشينان
دين و اعتقادات
قانون و دين درمكه
مركزيت يافتن مكه
مقدمه
عربستان يا شبة جزيرة عربستان سرزميني است در منتهي اليه جنوب غربي آسيا به شكل مربع مستطيل با ضلعهاي نامتساوي كه بين 12 و 22 درجة عرض شمالي و 35 و 60 درجة طول شرقي ميان افريقا و قسمت بزرگي از آسيا قرار گرفته است. مساحت اين سرزمين به دو ميليون و ششصدهزار كيلومتر مربع مي رسد. عربستان از شمال به كشورهاي اردن و عراق، از شرق به خليج فارس و درياي عمان و درياي عرب، از جنوب به خليج عدن و از سوي مغرب به درياي سرخ محدود است. چنانكه ميبينيم سرزمين عربستان از سه جانب به دريا پيوسته و اين سه جانب را پنج دريافرا گرفته است، و تنها از سمت شمال است كه به خشكي منتهي ميشود. يا اين همه درون اين سرزمين از آب كه مايه زندگاني هر جانداري است بهرة چنداني ندارد. در سراسر اين منطقه گسترده رودخانهاي كه وسيلة حمل و نقل بشد، يافت نميشود. تنها رودي كه در آن جريان دارد در وادي حجر در يمن است)، كه درازاي آن از يكصد كيلومتر بيشتر نيست.
رشته كوههاي بلندي كه از شبه جزيره سينا آغاز و در امتداد درياي سرخ تا خليج فارس كشيده ميشود، همچون ديواري بلند آنرا فرا گرفته است. در خلال اين كوهها درههاي كوچك و بزرگي وجود دارد كه عرب آن را وادي ميگويد. مهمترين اين واديها، سرحان، رومه، دواسر، و حضرموت است. روزگاران پيش از اسلام بعض اين واديها مانند (سرحان) راه تجارتي بوده است. سراسر ساحل درياهاي اطراف آن- جز در چند منطقه- پر از اسفنجها و مانعهاي طبيعي است كه كشتي نميتواند در آن پهلو بگيرد، اگر از كوههايي كه همچون باروي استوار گردد عربستان را فرا گرفته است، بگذريد و بدرون سرزمين برسيد به مانعهاي ديگري بر خواهد خورد، چنانكه در شمال آن باديه الشام است كه از حدود فلسطين تا جنوب غربي عراق كشيده است، و در جنوب آن بيابان، بيابان وسيع ديگري است بنام نفوذ كه هفتاد هزار كيلومتر مربع وسعت دارد و از شن نرم پوشيده است. وزش باد تودههاي شن را از اين سو به آن سو ميبرد و ايجاد راه را- در دنياي قديم- ناممكن ميساخت. از جنوب به سمت شرق اين شبه جزيره بيابان ديگري است به نام الربع الخالي كه تا امروز همچنان خلي است. وسعت اين بيابان به پانصد هزار كيلومتر مربع ميرسد و ميتوان گفت پهناورترين بيابانهاي خشك و خالي جهانست. بين الربع الخالي و نفوذ بيابان ديگري است به نام دهناء كه آنهم از ريگ روان پوشيده است و به خاطر همين مانعهاي طبيعي هزاران سال شبه جزيره عربستان در خاموشي و گمنامي بسر ميبرد. بدون ترديد اگر دين اسلام در اين سرزمين پديد نميآمد، و از آنجا به ديگر سرزمينهاي جهان نمي رفت عربستان همچنان در آنزوا بسر مي برد، و يا اينكه توجه چنداني بدان نمي شد. با اينهمه نبايد پنداشت كه پيش از اسلام در اين منطقه از آباداني و تمدن نشاني نبوده است. چنانكه خواهيم نوشت قسمت مستعد آن (جنوب) آبادان بود و دولتهايي در آنجا تأسيس شده است. همچنين در ديگر قسمتها نيز تمدنهايي (هر چند به صورت ناقص) وجود داشته است.
ساكنان اين سرزمين را عرب مينامند. در اينكه معني عرب چيست و از چه زمان آن مردم را بدين نام ناميدهاند و اين مردم از كجا بدين سرزمين آمدهاند هنوز ميان نژادشناسان اختلاف است. بعض داستانهاي پيش از اسلام كه پس از اسلام گرد آمده و به نام تاريخ معروف شده است، گويد چون نام نياي آن مردم يعرب بن قحطان بوده است، فرزندان او عرب نام گرفتهاند. اين نديم بغدادي دانشمند سدة چهارم هجري كه اثر پر ارزش او به نام الفهرست در دست است، از نوشتة ابن ابي سعد، آرد:
چون ابراهيم (ع) به فرزندان اسماعيل كه با دائيهاي خود جرهم بودند نگريست، از اسماعيل پرسيد:
- اينان چه كساني هستند؟
- فرزندان من و دائيهاي آنان از جرهم.
ابراهيم (ع) به زباني كه بدان سخن مي گفت- سرياني قديم- گفت (اعرب له) آنان را با هم بياميز در كتيبههايي كه از پادشاه آشوري شلمنصر سوم (895-824 ق.م) باقي مانده و شرح نبردهاي اين پادشاه در باديه الشام است كلمة عرب ديده ميشود. بعض اسلام شناسان معاصر غربي اشتقاق اين كلمه را از واژهاي گرفتهاند كه معني حركت و عبور مي دهد. چون پارهاي از اين وجه اشتقاقها بر اساس حدس و يا ناشي از تعصب است و بعضي نيز هنوز مورد قبول محققان قرار نگرفته، از نوشتن آن صرف نظر ميشود. آنچه مسلم است اينكه واژة عرب در قرآن كريم به همة مردمي كه در شبه جزيرة عربستان بسر مي بردهاند گفته شده. گويند واژه عرب مخصوص شهرنشين است و بيابان نشينان اعراب نام دارند يكي عرب عربي و يكي اعراب اعرابي است.
قرنها پيش از اسلام مردم ساكن شبه جزيره به دو دسته تقسيم ميشده اند، عرب عاريه يا عرب خالص، عرب مستعر به يا عرب ناخالص، يا عرب پيوسته. ساكنان منطقةجنوبي عربستان برابر نسبت نامهاي كه درست كرده بودند. نژاد خود را به يعرب پسر قحطان ميرساندند و قطحان را فرزند پنجم نوح ميشناساندند. حاليكه قبيلههاي ساكن مركز و قسمت شمالي شبه جزيره خود را از نژاد عدنان مي شناساندند كه نوادة اسماعيل (ع) است. مورخان قديم قحطانيان را عرب خالص و عدنانيان را مستعرب، يا عرب پيوسته خوانده اند.
1403/8/24 - فایل سال